شناخت گنج وجود
به دنبال «خدا فراموشى»، «خود فراموشى» است، و در پى خودفراموشى،
باختن زندگى و سوختن جاودانه در دوزخ عقوبت.
كسى كه خود را فراموش كند، چگونه انتظار «رشد» و فلاح و رستگارىو
تزكيه مىتواند داشته باشد؟
«خود آگاهى»، كيمياى گرانبهايى است كه تضمين كننده رستگارىانسان
است.
بايد لحظهاى انديشيد:
در طاعتخدايى يا در نافرمانى او؟
بندهاى يا آزاد!
هرگز مباد، كه خدا تو را در حال انجام حرام ببيند! خدايى كه
ديدهنمىشود، ولى مىبيند، خدايى كه هيچ جا نيست، ولى همه جا حضور
دارد،خدايى كه حتى نگاههاى تو را مىبيند و نيتهاى تو را مىفهمد و
از انگيزهو محرك نگاههايت هم خبر ندارد!
و چه غافلانه مىچرند، برخى از خود فراموشان، در دشت مسموم گناه!
من تماشاى تو مىكردم و غافل بودم.
كز تماشاى تو، جمعى به تماشاى منند!
و اين، حال و روز همه كسانى است كه مىپندارند زرنگند و هوشيار،
كهخطا و خلاف مىكنند و رد پايى بر جاى نمىگذارند.
روزى كه «اسناد الهى» رو شود، معلوم مىگردد كه چه كسى چه
كارهاست.
و... آن روز، چه «آبرو» هايى كه بر خاك رسوايى مىريزد!
شرم و حيا هم خوب چيزى است; البته شرم از گناه در محضر دوست وپيش
چشم بيناى او.
شرمى عاقلانه و حكيمانه است، شرمى هم جاهلانه و احمقانه.
آنچه در منابع دينى از آن به عنوان «حياى عقل» و «حياى حمق»
يادشده، اشاره به اين دو گونه شرم است.
شرم از سؤال كردن و آموختن، موجب مىشود در جهل بمانيم.
اينگونه خجالت كشيدن هم، نابخردانه است و مانع رشد علمى و
عقلىمىشود.
ولى... نوعى خجالت كشيدن، مانع فساد و تباهى و بد فرجامى است.آرى،
شرم از گناه و زشتى!
خداى ستار العيوب، در خلوت و جلوت و تنهايى و جمع، با ماست و
ازضمير و ظاهر ما، از سر و علن ما، از گفتار و نيات ما آگاه است.
فرشتگان الهى كه مامور ثبت و ضبط اعمالند (كرام الكاتبين) آنان
همزودتر از همه، از نيك و بد ما مطلع مىشوند. شرم از خدا، شرم از
فرشتگان«رقيب و عتيد»، شرم از خويش و وجدان خويش، عامل باز دارنده
از فروافتادن در لجنزار گناه است.
بزرگان دين، از «حيا» با عناوينى همچون: پوشش زيبا، كليد
نيكيها،جامه عيب پوش، سر رشته مكارم، پديد آورنده عفاف، نشانه
ديندارى، نامبردهاند.
در حديث است: از ضرب المثلهاى انبياى پيشين، جز اين سخن مردمچيزى
نمانده است كه: «هرگاه بىشرم شدى، هر چه خواهى كن!».
يعنى شرم و خجالت، سد دفاعى و خاكريز مستحكمى در برابر گناهاست.
اين، همان «شرم مقدس» است، كه قطرهاى از آن، شعلههاىسركش شهوت
و معصيت و نفسانيات و هوسها را فرو مىنشاند.
امام سجادعليه السلام فرمود:
«از خدا بترس، كه بر تو تواناست، و از او حيا كن، كه به تو
نزديكاست.»
در كاوش از گنج وجود، هر چه وقتبگذاريم، مىارزد. بدون اينشناخت،
با دستانى تهى از حكمت و قلبهايى بىفروغ بينايى زندگىخواهيم
كرد.
و چه وحشتناك استحيات در ظلمت و زيستن در جهالت! |