نظرات شما :

نظرات در خصوص ستون نگاه را به آدرس زير بفرستيد m_tabandeh200
@yahoo.com
 همكاري درمجله ستون نگاه

"مطالب خود را به آدرس زير بفرستيد "

mahtab_t_444@yahoo.com
Num :26
مسئول نشريه :
تبليغات در مجلات راه نرفته :
:: براي سفارش تبليغ در مجله راه نرفته و قرار دادن لوگوي شما با ما تماس بگيريد :
rahe_narafteh@yahoo.com
 
بنام خدای مهربانی
 
 
سلام به اندازه سرمای زمستون به شما یاران مهربون گروه
 
بیایم ، به هم قول بدیم امسال زمستون رو با دید دیگه ای ببینیم .
 
اینبار نسبت بهش بی اعتنا نباشیم .
 
بیایم ، به هم قول بدیم امسال دی و بهمن واسفند رو بیشتر دوست داشته باشیم .
 
بیایم ، به هم قول بدیم بدون اینکه سرمای زمستون رو فراموش کنیم گرم شیم .
 
بیایم ، به هم قول بدیم این آتش طوری گرممون نکنه که خودمون
 
رو از زیبایی زمستون محروم کنیم .
 
بیایم به هم قول بدیم زمستون ، یه فصل تازه ای باشه تو زندگیمون .
 
دوست بداریمشششششششششش.
 
 
وبلاگ ستون نگاه از نظراتتون استقبال می کنه
 
 
مهندس مهتاب تابنده B.B.F.N
 
 
به نام سرچشمه زندگی
 
سلام
 آخرین شماره از صدای پای باران در فصل زیبایی ها یعنی خزان به پایان می رسد و از شماره بعد
 
 سلام به زمستان می کنیم ، زمستانی که داستان آدمک های برفی برای آنان که دوستش دارند
 
 حکایت می کنند.
 
مثل همیشه با دوستان با احساسمون بروی برگ های زرد خشکیده یادگاری می نویسیم  نمی دانم
 
 پاییز مثل ما عاشق صبوری است که تا سال دیگه به یادمون می ماند یا نه!!!
                                                                      قربان شما
 
                                                             نگار خوش ذوق z.h.g.a
               
 
 
 
                                         Khoshzogh1446@yahoo.com
               
                                                        
 
از طرف دوست گلمون الناز جون
 
 
 
به زمين بگوييد ديگر نلرزد که دلم به اندازه ويراني تمام دنيا لرزيده است به کودکان آواره بگوييد ديگر ننالند که من به اندازه تمام ناله هاشان فرياد در سينه حبس کرده ام به عقربه ها بگوييد ديگر به دنبال هم ندوند که من به اندازه تمام ثانيه ها لحظه ها را شمرده ام شمرده ام تا . . . 
      دوست همیشگی  شما  الناز
 
 
 
این قسمت ویژه دوستان علاقه مند به مطالب آقا اویس
 
 
                                
تعیبر خواب رنگین کمان
 
تصویر
 
پنجره روز است.
انسانی به زمین نشست.
پنجره می بیند و می شنود؛ صدای نوازشهای زبانی را، گونه های هم آغوش لبخند ها یشان را.
که از جانب بزرگانش بر او سلطه دارد.
قانونی خلق شد.
او می گرید و اطرافیانش چه زیبا و هیجان انگیز لبخند بر لب دارند و خشنودند.
گریه آغاز خوابی بلند...
تولد او حامی اشکهایی است که بر چشمانش نشسته.
تولد او دلیل لبخندهایی است که بر لبان اطرافیانش نشسته.
روزهایی نوشته شد. فصلهایی را تدارک دیدند.
 زندگی زندگی زندگی...
انسانک هنوز روی زمین است و می دمد. دم به دم می تابد به روی مژگان نیلوفری آسمان.
زندگی زندگی زندگی....
زندگی برایش رنگین کمانی است که بعد باران اشکهایش، بر رخ لک لک شده ی آسمانش نقش بسته است.
و چه زیبا می بیند.
ناظر رنگین کمانی است که او را معلول زندگی شد.
می نگارد آسمان را در زمین. نظم می دهد بر اوصاف واژه های درهم رویای من.
او چه زیبا می نگرد به رنگین کمانش در بحبوحه ی سکوت درد؛ که او را معلول ساخت.
زندگی زندگی زندگی...
زندگی را زنده ساخت و خود نیز تر شد؛ هر لحظه از تنفس روزهایش.
آسمان  شناور در غبار سرخگون خود دیدگانش را می بندد.
حادثه ی شب در راه است.
رنگین کمانی نیست. رنگی در دیدگانم جریان ندارد.
روز است یا شب؟! سرخگونم و شاد. لبانش دستور می دهد تا لبخند زند و چه ملیح می خندد.
با چشم بسته او می خندد....
خنده آغاز بیداری طولانی...
اطرافیانش با چشم باز... هنوز می گریند.
و چه زیبا می دید رنگین کمانش را....او که با یک خواب تهی شد از خلا وجود منو تو.
قانونی خلق شد.
او برای همیشه خوابیده و می خندد. اطرافیانش ایستاده و می گریند.
پنجره شب شد.
این چه لطفی است که در حق منه بیچاره کنی؟!
هی مرا نت سمفونی فالش وجودم می کنی
جای من خوش نیست درد ز ابرویم می خیزد
رنگ باران زده ی جسدم هنوز در هستی می روید
در کنارت من که آرام گیرم زندم
گر ز تو دور شوم می میرم
این مرا نیست حساب که تو کجایی و چرا نیستی
من ز تو انگارم که تو در هر سکوتم جریان داری
در غبار عدمم گر تو نباشی راهی دیار بادم
پس کی اینجا  می شود لطف تو شامل یا حق زدنم
 
                                                    
 
ممنو ن آقا مجتبی،دوست خوبمون
 
          
نگاهت را به کسي دوز که قلبش براي تو بتپه
چشمانت را با نگاه کسي اشنا کن که زندگي را درک کرده باشه
سرت را روي شانه هاي کسي بگذار که از صداي تپشهاي قلبت تو را بشناسه
آرامش نگاهت رو به قلبي پيوند بزن که بي رياترين باشه
لبخندت را نثار کسي کن که دل به زمين نداده باشه
رويايت رو با چهره ي کسي تصوير کن که زيبايي را احساس کرده باشه
چشم به راه کسي باش که تو را انتظار کشيده باشه
اما عاشق کسي باش که تک تک
 سلولهاي بدنش تقدس عشق را درک کند
 
 
دوستان عزیزمون  آقا نیما و آقا مرتضی ،
 
در شماره آینده حتما از مطالبتون استفاده می کنیم
 
 
 
 
همراه دوست داشتنی و همیشگی ستون نگاه آناهیتای عزیز
 
anahita_a48@yahoo.com
 
سلام دوستان خوبم، امید وارم همه شما از سرمای زمستان در امان باشید.
 
از همه افرادی که برایم تاریخ تولدشان را ایمیل یا اف گذاشتند تشکر می کنم.
 
دوستان عزیز به دلیل مشکلاتی که برایم پیش امده متاسفانه شماره بعدی اخرین شماره طالع
 
تاریخ تولد هاست، امیدوارم از این اطلاعات به خوبی استفاده کرده باشید.
 
لطف کنید بعد از انتشار شماره بعد دیگر برای من تاریخ تولد نفرستید، متشکر.
 
 
1/1/1343
 
این فرد مهربان، سخاوتمند و دوست داشتنی است. شهرت و معروفیت و عزت را در سنین بالا به دست می اورد. سرزنده و عاشق سفر و برای خود احترام فراوانی قایل است. با کمال تعجب، طبیعتی بد گمان دارد.
 
 
25/9/1358
 
بیش از اندازه کار کردن را دوست ندارد. سخت گیر نیست. بذله گو و بخشنده و حساس و عاطفی است. زود از جا در می رود هم ارام می شود. از شانس داشتن بچه های خوب و موفق برخوردار است و در زندگی زناشویی تا اندازه ای مشکل دارد. ارام به نظر می رسد، ولی ذهنی نگران دارد. گاهی بی حوصله می شود، اما خشم خود را بروز نمی دهد. در تصمیم گیری کند است و مداخله کردن را دوست ندارد.
 
 
27/11/1367
 
تا حدی تنبل است و نمی خواهد زیاد کار کند. شوخ و سخاوتمند است و در زندگی زناشویی مشکلاتی دارد. ظاهرا" ارام، ولی ذهنش پیوسته در تلاطم است و گاهی اوقات تندخو می شود. عصبیت خود را بر طرف نمی کند، در تصمیم گیری کند است و مداخله دیگران را دوست ندارد.
 
 
20/2/1368
 
شخصیتی جذاب دارد و برای دانش و هوش خود احترام قایل است. از طرف پدر، پدر زن و یا مادر ارث می برد و پول به او می رسد. پس از چهل و شش سالگی به توفیق دست خواهد یافت. در شغل خود موفق است. شانه هایی پهن و هیکلی مردانه دارد و عاشق حقیقت است. علامت عزت و اعتماد است و شخص بنا به قدرت اراده و رفتارش شهرت و معروفیت کسب می کند. معمولا" از سلامت خوب بهره مند است و بیماریهایش زود بهبود می یابد. دوست دارد به دیگران کمک کند، ولی انان کمتر به وی روی خوش نشان می دهند و این امر به ویژه در مورد خویشاوندان صدق می کند. 
 
 
21/4/1362
 
اقتدار و عزت جنبه های مهم زندگی این فرد را تشکیل می دهد. او متغییر، مغرور، جاه طلب و الهام بخش است و در پی کسب لذت و به جنس مخالف بیش از اندازه کشش دارد. هر چند گاهی تنهایی را ترجیح می دهد، نسبت به دیگران ایثارگر است، اما قربانی توطئه انان می گردد. با مردم روابطی ملایم و موزون دارد. نکته سنج است و عقایدی والا دارد.
 
 
12/5/1367
 
جاه طلب است و چیزهای معمولی او را راضی نمی کند. کم و بیش مسئولیت می پذیرد و در تمامی کارها بسیار سختکوش است. دوستان فراوانی دارد و در مسایل عشقی با نا امیدی دلشکستگی های پرشماری رویارو می شود. قدرت این را دارد که اقتدارش را به دیگران نشان دهد. الهام بخش است و علاقه مند به خانه و فرزندانش. به مقامات بالایی می رسد، ولی این خطر وجود دارد که جاه طلبی او بی حد و مرز باشد. فردی متکی به خود و با اعتماد است و خودش تصمیم می گیرد. بلند حرف می زند و به نمایش دادن و نظم و قانون علاقه دارد. در ظاهر خشن و قلبا" مهربان است و هیجانات سالمی دارد. از سکون به دور و سخنور خوبی است و ازادانه سخن می گوید. از همان جوانی ورزش و سرگرمی های بیرون خانه را دوست دارد. بسیار پرشور و حرارت است. خود مرکز نیست و هوشی سرشار دارد.زندگی را همان گونه که هست می بیند، نه انچه که بایستی باشد.قلبی بی الایش و عاری از حسد و عادات بد دارد. اگر دقت نکند، مردم از طبیعت خوب او سو استفاده می کنند. مشخصه این روز جاه طلبی، رهبری، عشق به مذهب، عزت و عشق به طبیعت، شور و حرارت، سخاوتمندی و حرمت است.
 
 
30/2/1354
 
این فرد دوستانی فراوان دارد و از طریق زنان به ثروت می رسد. به نوشتن علاقه دارد و می تواند مولف یا رمان نویس شود.
ثروتش در کنار رودخانه یا دریاست. اهمیتی چشمگیر دارد و علامت نقشه ها و راه حل های جدید برای بهبود وضع مردم در سطح وسیع است.
 
 
3/10/1351
 
از شانس کمک گرفتن از مردم طبقات بالا برخوردار است. از جنس مخالفش بهره می گیرد و با دختری ثروتمند ازدواج می کند و از موقعیت مالی خوبی برخوردار می شود. میان مسایل شخصی و اجتماعی مرزی برقرار می سازد. در عقایدش راه و رسم مشخص دارد. نفس او قوی است و گاهی عقایدش را به دیگران تحمیل می کند.
 
 
4/3/1360
 
همه کاره و هیچ کاره است. به بسیاری از موضوعات علاقه دارد، ولی هیچ کدام را تا به اخر انجام نمی دهد، در نتیجه دانش او سطحی است. مسافرت و به طور کلی سفر به کشورهای خارج را دوست دارد. صادق و باوفا و خوش ذات است، ولی ذهنی هوس باز و ناپایدار دارد. حافظه ای قوی دارد و ممکن است دو بار ازدواج کند.
 
 
29/1/1361
 
 قدرت اراده این فرد او را با تمام مشکلاتش فایق می سازد. نترس و شجاع است و سلامت خوب او را پرشور و حرارت می کند. از پدرش ارث می برد. دارای ذهنی منظم است و دیگران را دوست می دارد. از قدرت قضاوتی خوب برخوردار و فردی عاقل است. ورزش را دوست دارد و بسیار مایل است بر دیگران مسلط باشد نه زیر نظرشان.
 
اناهیتا دختر دی
 
 
                                                 نیما یوشیج
 
                                                    
 
 
نیما در سال 1276 هجری شمسی در دهکده ای به نام یوش ، واقع در مازنداران چشم به جهان گشود.. خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از آخوند ده نداشت چون او را شکنجه می داد و در کوچه باغها دنبال نیما می کرد .
پس از آن به تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد .... در مدرسه از بچه ها کناره گیری می کرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار می کرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلمهایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و به شعر گفتن به سبک خراسانی مشغول گشت.
در سال 1300 منظومه قصه رنگ پریده را سرود که در روزنامه میرزاده عشقی به چاپ رساند ... در همان زمان بود که مخالفت بسیاری از شاعران پیرو سبک قدیم را برانگیخت.... شاعرانی چون: مهدی حمیدی ، ملک الشعرای بهار و..... به مخالفت و دشمنی با وی پرداختند و به مسخره و آزار وی دست زدند .
نیما سبک خاص خود را داشت وبه سبک شاعران قدیم شعر نمی سرود و در شعر او مصراعها کوتاه و بلند می شدند .
نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه های چون: مجله موسیقی ، مجله کویر و...... پرداخت.
از معروف ترین شعرهای نیما می توان به شعرهای افسانه ، آی آدمها، ناقوس ، مرغ آمین اشاره کرد.
نیما در 13 دی 1328 چشم از جهان فروبست...
 
فریاد می زنم ،
من چهره ام گرفته !
من قایقم نشسته به خشکی !
مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست ،
یک دست بی صداست ،
من ، دست من کمک ز دست شما می کند طلب،
فریاد من شکسته اگر در گلو ، وگر
فریاد من رسا ،
من از برای راه خلاص خود و شما،
فریاد می زنم
، فریاد می زنم!
(با تلخیص)
 
براي آگاهي از تعرفه قيمت ها و سافرش کليک کنيد
 
 
ارسالی از همراه ستون نگاه ، آناهیتای عزیز anahita_a48@yahoo.com
 
 
سلام خدا جون
خدا جون دوباره دلم گرفته، اره می دونم، هر وقت مشکلی دارم یا دلم گرفته به یادت می افتم. منو ببخش، می دونم که بخشیدی، اخه تو خیلی مهربونی.
خدا جون چند تا سوال داشتم:
خدا جون چرا با بیشتر افرادی که حرف می زنم یه غمی تو دلشون دارن؟
خدا جون چرا با بیشتر افرادی که حرف می زنم می گن دیگه از زندگی خسته شدیم؟
خدا جون چرا با بیشتر افرادی که حرف می زنم می گن یه نفر از پشت بهشون خنجر زده؟
خدا جون اخه چرا با بیشتر افرادی که حرف می زنم می گن خیلی تنهایم؟
خدا جون چرا با بیشتر افرادی که حرف می زنم زیر قولشون می زنند؟
خدا جون مگه این افراد تو رو نمی شناسند، مگه از نعمتهای تو استفاده نمی کنند؟
خدا جون چرا بعضی ها اون ته قلبشون فقط عکس خودشونو می زارند، مگه نمی دونند این جوری احساس تنهایی می کنند؟
خدا جون چرا بعضی ها ظاهرا" دوستند ولی از پشت خنجر می زنند؟
خدا جون مگه این افراد تو رو حس نمی کنند؟
خدا جون اگه می شه هر چه زود تر جواب این سوالها رو بهم بده.
 
آناهیتا دختر دی
 
                                          
 
ارسالی از همراه ستون نگاه ، ستاره عزیز s_omidvar200@yahoo.com
 
 
 
                          
           
   
 
 کلاس اول که بوديم ميخوانديم:ان مرد در باران امد.حالا ميفهميم تا ان مرد نيايد باران نمي آيد... -اللهم عجل لوليک الفرج
 
 من تو را با ستاره ها اشتباه گرفتم و چشمکت را باور کردم نگو که تو چراغ راهنمايي بودي که مرتب سبز و قرمز ميشدي
 
روي دريچه قلبم نوشتم ورود ممنوع ولي عشق بي اجازه وارد شد و گفت من بي سوادم
 
 مي شه بعضي ها رو مثل اشک از چشمات بندازي.... اما نمي توني جلوي اشکي رو بگيري که با رفتن بعضي ها از چشمات جاري مي شه......
 
اينو آرووم بگوووو (خدايا من عاشق توام و به تو نياز دارم، هم اينك به قلبم بيا)
 
اون چقدر ساده ازم بريد و رفت وانمود کرد که منو نديد و رفت همه گفتن اون ازت بي خبره به خدا گريه هامو شنيد و رفت کم کم حس کرد که براش تکراريم يه عروسک جديد خريد و رفت
 
هميشه انقدر ساده نرو و مگذر لااقل نگاهي به پشت سرت کن...! شايد کسي در پي تو مي دود و نامت را با صداي بي صدايي فرياد ميزند...! و تو... هيچ وقت او را نديده اي
 
زيبا ترين گل با اولين باد پاييزي پرپر شد . با وفا ترين دوست به مرور زمان بي وفا شد . اين پرپر شد ن از گل نيست از طبيعت است و اين بي وفايي از دوست نيست از روزگار
 
پرنده ای را که دوست داری رهایش کن اگه عاشق باشه بر می گرده و گر نه هیچ وقت عاشقت نبوده
 
من تو را با ستا ره ها اشتباه گرفتم و چشمکت را باور کردم نگو که تو چراغ راهنمايي بودي که مرتب سبز و قرمز مي شدي
وقتي برگ هاي پا ييزي را زير پا خرد مي کني يادت باشد روزي به تو نفس هديه کرده اند
 
سهم من از شب شايد همان ستاره اي باشد که هميشه پنهان است هميشه هميشه هميشه... و يا به قول قاصدک ستاره اي من همان است که پيدا نيست ... « آدونيس »
 
نگاهي آشنا به ياس کردم ..تو را در برگ گل احساس کردم ...خلاصه در کلاس ناز چشمت دو واحد عاشقي را پاس کردم
 
                                              
 
دوستا ی  عزیزم اگه لطف کنید پیام هاتون رو کوتاه بفرستید تا ما بتونیم از اون در مجله استفاده کنیم
 
با تشکر ، مهتاب
 
 
 
Kaveh Ahmadi


rahe_narafteh@yahoo.com


 Nahid Sadeghi


nahid_khanomii@yahoo.com