به نام خداوند مهرآفرين
سلام. سلامی به زیبایی شب یلدا به تو
بزرگوار و گرامی
آخرین شب آذرماه، شب زیبای یلدا، را به همه تون شادباش
میگم و امیدوارم که شادیهاتان و موفقیتتان چونان شب
یلدا طولانی و بلکه بی انتها باشد. ازتون می خوام که
منو تو این شب زیبا از دعای خیرتون محروم نکنید.
شب یلدا برای همه ما زیبا ترین یادگاری است از گذشته
ها
یلدای ایرانی، شبی که خورشید از نو زاده می
شود.
یلدا در افسانه ها و اسطوره های ایرانی حدیث
میلاد عشق است .
شب يلدا، درازترين شب سال و يكي از
بزرگترين جشن هاي ايرانيان است. ايرانيان همواره شيفته
شادي و جشن بوده اند و اين جشن ها را با روشنايي و نور
مي آراستند. آنها خورشيد را نماد نيكي مي دانستند و در
جشن هايشان آن را ستايش مي كردند. در درازترين و تيره
ترين شب سال، ستايش خورشيد نماد ديگري مي یابد. مردمان
سرزمين ايران با بيدار ماندن، طلوع خورشيد و سپيده دم
را انتظار مي كشند تا خود شاهد دميدن خورشيد باشند و
آن را ستايش كنند. خوردن خوراكي ها و مراسم ديگر در
اين شب بهانه اي است براي بيدار ماندن يكي از دلايل
گرفتن جشن دراين شب زاده شدن ايزدمهر است.
تپشهای قلبم را به باور خاطره هايم پيوند می زنم ،
و سرزمينی را که همزاد با خاک است و کهن تر از تاريخ ،
برای نوباوگان خاک و تازه به دوران رسيدگان تاريخ
زمزمه می کنم .
زمزمه می کنم که :
من از نسل شب
شکنان روزگارم ،
من از نسل نورآفرينان پاک ،
از سلاله پاک آريائيان بردبارم ،
منم ميراث هزار
ساله زمين ،
همان ازشرق تا غرب گسترده آغوش ،
همان پيام آور مهر و دوستی ،
همان گرفته در فش آشتی
بر دوش
نه خود ستيزم ، نه ديگر ستيز
مرا و
يادگاران مرا به نيکی يادآر
که يادگار يادگاران من
، همه شادی است و شادمانی ؛
. . .
شب است و گيتی غرق در سياهی
شب بلند است و
سياهی پايدار ، ولی
باور به نور و روشنايی است
،
که شام تيره ما را ، از تاريکی می رهاند
و از دل شبهای يلدا ، جشن مهر و روشنايی به ما
ارمغان می رساند
تيرگی هاتان در دل نور خاموش
باد ،
. . . . شب يلدا را به نور قرنها قدمت جاری نگه
داريم
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم
شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره
عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آنکه
خدمت جام جهاننما بکند
طبیب عشق مسیحا
دمست و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را
دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و
دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
ز بخت خفته ملولم بود که بیداری
به وقت
فاتحه صبح یک دعا بکند
بسوخت
حافظ
و بویی به زلف یار نبرد
مگر دلالت این
دولتش صبا بکند
ببین چگونه قناری ز شوق می لرزد
نترس از
شب یلدا بهار آمدنی است
آسمان
دلتان آبی ، عشقتان
سرخ و آتشین باد